سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش نور و پرتوی است که خداوند در دلهای دوستانش می تاباند و بدان بر زبان آنان سخن می راند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] 
»» پاسخ آیتالله بهجت درباره چگونگی دیدار امام زمان(عج)

جمعه‌ها با منتظران
پاسخ آیت‌الله بهجت درباره چگونگی دیدار امام زمان(عج)

خبرگزاری فارس: مرحوم آیت‌الله بهجت در جواب اینکه چرا به صاحب الزمان(عج) دسترسی نداریم، فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

 

خبرگزاری فارس: پاسخ آیت‌الله بهجت درباره چگونگی دیدار امام زمان(عج)

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم‌دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.

پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می‌دهد:

راه‌های تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)

*رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟

رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:

الف) در عالم خواب؛

ب) در حال مکاشفه؛

ج) در حال بیداری.

که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:

1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه‌ای که دیدار‌کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می‌شود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی‌شناسند.

2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم‌تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو‌ق‌العاده اندک است؛

3ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می‌کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می‌پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می‌کند که وی امام عصر(عج) بوده است.

بیشتر تشرفاتی که در کتاب‌ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی‌دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می‌کند که وی امام بوده است.

اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیت‌هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی‌تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.

دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت

*چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی‌شناسند؟

زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می‌کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات‌هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی‌خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت‌اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.

در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده‌ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته‌اند، به محضر آن حضرت شرف‌یاب شوند.

البته این شرف‌یابی می‌تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می‌بینند ولی نمی‌شناسند؛ گروهی می‌بینند و می‌شناسند و حضرت هم با آنان سخن می‌گوید؛ برخی او را می‌بینند و می‌شناسند و اجازه می‌یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت‌ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.

در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می‌شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.

چرا نباید برای دیدن بقیة‌الله(عج) اصرار کرد

*آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می‌شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟

دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه‌روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی‌شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان‌های معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می‌کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می‌کردند.

دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی‌شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست‌گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.

مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می‌بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.

احمد ‌بن حسن بن ابی‌صالح خجندی، مدتی در جست‌وجوی امام زمان(عج) شهرها را می‌گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه‌ای از طریق حسین‌بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می‌کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».

جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست‌وجو و تجسس کند، مرا می‌طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».

بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.

نظر آیت‌الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)

*آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می‌زند؟

قطعا گناه کردن، مهم‌ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می‌فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می‌رسد و ما آن را ناخوش می‌داریم و از ایشان نمی‌پسندیم».

آیت‌آلله بهجت نیز بیان فرموده‌اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می‌رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی می‌فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می‌برند، با فضیلت‌ترین مردم همه زمان‌ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».

از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) می‌فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».

بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می‌آید، آن‌گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.

انتهای پیام/ک

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( یادداشت ثابت - جمعه 91/7/15 :: ساعت 10:52 صبح )

»» شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید

 

  

اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .


اعتقاد به حضرت مهدی  ( ع ) منحصر به شیعه نیست
عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلکه بسیاری از مذاهب اهل سنت( مالکی ، حنفی  ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در کتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند.

 

دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
این دعاء حضرت صاحب الا مرعلیه السلام است که تعلیم فرمود آنرا به شخصى که محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ

و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است

الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى

چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید

فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ

که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ

الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ

همین ساعت هم اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

محمد و آل پاکیزه اش

 

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
کفعمى در مصباح فرموده این دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ است

  اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ

خدایا روزى ما کن توفیق اطاعت و دورى از گناه

وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ

و صدق و صفاى در نیت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسیله هدایت شدن و استقامت و استوار کن

اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ

زبانهاى ما را به درستگویى و حکمت و لبریز کن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاک کن

بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناک و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ

و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خیانت و ببند گوشهاى ما را از شنیدن سخنان بیهوده

وَالْغیبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ

و غیبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسایى و خیرخواهى کردن و بر دانش آموزان

بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى

به کوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پیروى کردن و پند گرفتن و بر

مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ

بیماران مسلمان به بهبودى یافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت

وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ

و مهربانى کردن و بر پیرانمان به وقار و سنگینى و بر جوانان

بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِیاَّءِ

به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران

بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ

به فروتنى و بخشش کردن و بر مستمندان به شکیبائى و قناعت و بر پیکار کنندگان

بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ

به یارى و پیروزى و بر اسیران به رهایى یافتن و آسودگى و بر زمامداران

بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّیرَةِ وَبارِکْ

به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و برکت ده

لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ

براى حاجیان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ایشان واجب کردى از

الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَالرّاحِمینَ  

اعمال حج و عمرة بوسیله فضل و رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان

 

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ

درمهج ذکر شده که این دعاء حضرت حجّة علیه السلام است

اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاکَ وَبِحَقِّ مَنْ

خدایا به حق هرکه با تو راز گوید و به حق هر که

دَعاکَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ

تو را در صحرا و دریا بخواند تفضل فرما بر فقیران مؤ منین و مؤ منات

باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ

به توانگرى و ثروت و بر بیماران مؤ منین و مؤ منات به بهبودى یافتن

وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْیاَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْکَرامَةِ

و تندرستى و بر زندگان مؤ منین و مؤ منات به لطف و بزرگوارى

وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى

و بر مردگان مؤ منین و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر

غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمینَ غانِمینَ

غریبان مؤ منین و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق

بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ

محمد و آل او همگى

 

استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
سیّد علیخان در کلم طیّب فرموده این استغاثه ایست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه هر جا که باشى دو رکعت نماز بحمد و هر سوره که خواهى بگذار پس رو بقبله زیر آسمان بایست و بگو:

سَلامُ اللّهِ الْکامِلُ التّاَّمُّ

سلام خدا بطور کامل

الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَکاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ

و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پیوسته و برکتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت

اللّهِ وَوَلِیِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَلیفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ

خدا و ولى او در زمین و سایر کشورهایش و جانشین او بر خلق و بندگانش و نژاد پاک

النُّبُوَّةِ وَبَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ یمانِ

نبوت و باقیمانده عترت و (آن سرور) برگزیده یعنى حضرت صاحب الزمان و آشکارکننده ایمان

وَمُلَقِّنِ اَحْکامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ

و یاددهنده احکام قرآن و پاک کننده زمین و گسترنده عدالت در درازا و پهناى

وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ

زمین و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسندیده و فرزند

الاْئِمَّةِ الطّاهِرینَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِیاَّءِ الْمَرْضِیّینَ الْهادِى

امامان پاکیزه و وصى فرزند اوصیاء پسندیده آن راهنماى

الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُعِزَّ

معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم

الْمُؤْمِنینَ الْمُسْتَضْعَفینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُذِلَّ الْکافِرینَ

مؤ منى که ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خوارکننده کافران

الْمُتَکَبِّرینَ الظّالِمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ

سرکش و ستمکار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانیان سلام

عَلَیْکَ یَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومینَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ

بر تو اى فرزند پیشوایان و حجتهاى معصوم و پیشواى بر خلق

اَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِى الْوَِلایَةِ

همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولایت و پیرویت

اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ

گواهى دهم که تویى آن پیشواى راه یافته چه در گفتار و چه در کردار و تویى آن بزرگوارى که زمین را پر از

قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَکَ وَسَهَّلَ

عدل و داد کنى پس آنکه پر از ستم و بیدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم که شتاب کند در فرج تو و راه آمدنت را هموار

مَخْرَجَکَ وَقَرَّبَ زَمانَکَ وَکَثَّرَ اَنْصارَکَ وَاَعْوانَکَ وَاَنْجَزَ لَکَ ما

و زمان ظهورت را نزدیک و یار و یاورت را بسیار گرداند و آنچه

وَعَدَکَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلینَ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا

به تو وعده فرموده درباره ات وفا کند زیرا که او راستگوترین گویندگان است که فرموده ((و ما خواستیم بر کسانى که

فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ

در زمین زبون شمرده مى شدند منت نهیم و ایشان را پیشوایانى کنیم و وارثانشان گردانیم )) اى سرور من اى صاحب

الزَّمانِ یَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى کَذاوَکَذا (وبجاى کَذاوَکَذاحاجات خودراذکرکند (

الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم این و این است

فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَکَ

پس شفاعت کن برایم در برآمدنش زیرا که من با حاجت خویش به تو متوجه شده ام زیرا مى دانم که

عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّکُمْ بِاَمْرِهِ

شفاعت تو به درگاه خدا پذیرفته و مقامت پسندیده است پس به حق همان خدایى که شما را در کار خود مخصوص کرده

وَارْتَضاکُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ سَلِ اللّهَ

و براى راز و سِرّش پسندیده و بدان مقامى که شما در نزد خدا میان خود و او دارید که از خداى

تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَکَشْفِ کُرْبَتى

تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعایم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد

و بخواه هر چه خواهى که برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گوید: که بهتر آنست که در رکعت اوّل نماز این استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در رکعت دویّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/4/15 :: ساعت 8:23 صبح )

»» پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)

پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)
 منبع:سایت الف
طبق این روایتی که از امام باقر (ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.

به گزارش فردا، حضرت استاد آیت الله العظمی جوادی آملی فقیه و فیلسوف و محدث بزرگ روزگار ماست .پس کدام دلیل بهتر از این که برای توشه گیری از معارف اسلامی و حق و حقیقت انتظار و شناخت حضرت مهدی به ایشان مراجعه کنیم. مطالبی که می خوانید بیاناتی است که حضرت علامه در مقاطع گوناگون در باب شناخت حضرت صاحب الزمان بیان فرموده اند و هر کدام توشه ای غنی را برای شیعیان منتظر فراهم می آورد.

منتظرانی که بی وقفه ندا سر می دهند؛«تجلی طاها، گل اشک مولا، دل آشفته داغ آن کوچه غم ، گرفتار گودال خونین، گرفتار غم های زینب ، سیه پوش قاسم، عزادار اکبر، گل باغ لیلا، پریشان دست الم گیر سقا، نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق، کس بی کسی های شب های کاظم ، حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه، تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی ؟»

باب اول؛ پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان

1. چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ?و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون?[5]؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: ?ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم?[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.

2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

3. حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟

حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.

دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.

بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.

با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).

مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.

آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1]

این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:

ای برادر تو همان اندیشه‏ای ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای[2]

بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.

وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت.

مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3]

همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.

4. مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟

درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.

[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.

[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277.

[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).

[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها).

[5] ـ سوره اعراف، آیه 198.

[6] ـ سوره آل‏عمران، آیه 77.

باب دوم؛اولین جملات امام زمان پس از ظهور

از وجود مبارک امام باقر (ع) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور می‌کند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی می‌گذرد و حکومت می‌کند، «فرهنگ دینی» است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کرده‌اند. طبق این روایتی که از امام باقر (ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.

دوّمین شرط که مربوط به مدیریت و مدبریّت و شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود مبارک امام باقر سلام الله علیه رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت،‌ اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ (1). یعنی از شیر شجاع تر، و از نیزه تیز ترند. نمونه اینگونه از شهامت‌ها را در دفاع مقدّس 8 ساله، مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند. زن و مرد، بزرگسال و میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین می‌توان از شیر با شجاعت‌تر بود، و از نیزه تیز تر بود، و هر گونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کرده‌اند.

طنین دعوت مردم به مبدأ و معاد

وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه می‌کند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان می‌رسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ (2). اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر(3) است، متذکّر می‌کنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظه‌ای که در حضور خدا حاضر می‌شوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کرده‌اید.

اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگی‌ها و تبهکاری‌های ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشه‌ای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام و رفتار و گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد؛ چنین انسانی جز بر اساس آیه سوره اسراء حرکت نمی‌کند که: رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (4). هر کاری که می‌خواهد وارد بشود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.

*گزیده‌ای از پیام گفتاری آیت الله جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا

باب سوم؛شما غائبید،نه ما !

وجود مبارک حضرت ولی عصر (عج) فرمود: آفتاب بالأخره هست، این ابر جلوی چشم شما را گرفته؛ شما غائبید،نه ما ! اینکه در جواب آن سئوال که در زمان غیبت از شما چگونه استفاده می کنند، فرمود : مثل آفتاب پشت ابر است؛ یعنی شما غائبید، نه ما !

بزرگانی که معارف روایات را به جد فهمیدند و باور کردند؛ گفتند: ما دو تا درس داریم؛ یک درس عمومی داریم که با این طلبه ها می رویم در مسجد و حسینیّه، درس می خوانیم. یک درس خصوصی هم داریم؛ هم بحث های ما و همشاگردی های ما دیگر اینها نیستند !بلکه یک تکه آهن است، یک تکه چوب است، یک تکه سنگ؛ ما چهارمی آنها هستیم. یک سنگ است و یک چوب است و یک آهن و من زید، چهارمی آنها. آن چوب چیست، آن سنگ چیست، آن آهن چیست که شما چهارمی آنها هستی ؟!

می گویند : آن ( آهن ) همان است که و النّا له الحدید (1)؛ اگر داودی بود و آهن سردی بود و آن آهن به دست داود نرم شد؛ نه قلب ما از آهن سخت تر است، نه وجود مبارک ولی عصر از داود کمتر است،پس چرا این دل را به او ندهیم و نرمش نکنیم ؟! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا !!

آن ( چوب ) کیست ؟ نه آن چوب چیست؛ آن چوب کیست ؟ آن چوب همین استنحنّانه است. این را هم شیعه نقل کرد، هم سنّی ! وجود مبارک پیغمبر (ص) به حالت ایستاده، به ستون چوبی مسجد مدینه تکیه می داد و سخنرانی می کرد. به حضرت عرض کردند: شما اگرایستاده، سخنرانی کنید، سختتان است، خسته می شوید؛ اجازه بدهید منبر تهیّه کنیم، اجازه فرمودند؛ منبر 3 پله ای تهیه شد. مستمعین هم حاضر، وجود مبارک پیغمبر از این ستون به طرف این منبر حرکت کرد. دیدند این ستون جزع می کند از مفارقت حضرت ! این را همه دیدند. وجود مبارک حضرت برگشت، این ستون را بغل کرد مثل یک دوست؛ این ستون آرام شد.

بنواخت نورمصطفی آن استن حنّانه را کمترزچوبی نیستی؛ حنانه شو، حنانه شو (2)

این رفیق دوّم ما !

مرحوم شیخ طوسی ونیز جناب زمخشری در کشّاف نقل کرده؛ یعنی هم سنّی ها نقل کردند، هم شیعه ها که وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود : یک سنگی بود در جاهلیّت، قبل از اینکه من پیغمبر بشوم؛ هر وقت من را می دید، سلام می کرد؛ و نّی لاعر فه الآن (3)، الآن هم من آن سنگ را می شناسم. هر وقت من را می دید، سلام می کرد؛ این رفیق سوّم ما.

آنهائی که به جائی رسیدند، بعد به خدمت حضرت ولی عصر می رسیدند، شدند بحرالعلوم، آنهایک درس خصوصی هم داشتند. از این درس های عمومی اگر کسی به مقصد می رسید، ما هم از مستان این می بودیم؛ ولی اینطور نیست ! حداکثر این است که آدم جهنّم نرود، بهشت برود، جنّات تجری من تحتها النهار نصیبش بشود، همین! امّا اینکه عند ملیک مقتدر(4) باشد، اینها نصیبش نمی شود!!

وجود مبارک حضرت چون قائم است، اینها را می پروراند. و چون قائم است، سعی می کند که قعود ما به قیام ما تبدیل بشود که آن حضرت ظهور بکند؛ و اینجور شاگردان خاص را می پروراند. آنها کسانی اند که وقتی حضرت ظهور کرد، به دیوار کعبه تکیه داد و قرائت فرمود: أنا بقیّه الله (5)، بقیّه الله خیر لکم ا ن کنتم تعلمون (6)، همه می شنوند؛ در کوتاه ترین مدت خود را به پیشگاه آن حضرت می رسانند. حالا اگر آن ظهور عمومی پیدا نشود؛ ظهور خصوصی و شاگردی خصوصی که ممکن است.

ظاهر بودن حضرت ولی عصر (عج)

وجود مبارک حضرت فرمود : آفتاب بالأخره هست، این ابر جلوی چشم شما را گرفته؛ شما غائبید،نه ما ! اینکه در جواب آن سئوال که در زمان غیبت از شما چگونه استفاده می کنند، فرمود : مثل آفتاب پشت ابر است؛ یعنی شما غائبید، نه ما ! آفتاب محجوب است یا ما محجوب؟ این ابر،جلوی آفتاب را گرفته یا جلوی ما را گرفته؟ در جریان ظلّ گرفتن و کسوف و خسوف چه طور است ؟! آن را ظلّ گرفته یا ما را ظل گرفته؟! ما را ظل گرفته.

یعنی وقتی زمین بین ما و شمس فاصله شد، آنجا که رو به آفتاب است که کاملاً نور دارد. سایه ماه می افتد روی زمین؛ زمین را ظلّ می گیرد، زمین تاریک می شود؛ ما را ظلّ گرفته، نه شمس را ! ما چون آن شمس را نمی بینیم، می گوئیم : آفتاب را ظلّ گرفته، وگرنه او همچنان روشن است. چون هم آن سمت کره ماه روشن است، و هم سائر نظام کیهانی روشن است. آن را ظلّ نگرفته، ما را ظلّ گرفته؛ این سحاب هم جلوی آن را نگرفته، بلکه مانع ما شده. ولی بالأخره از او بر می آید که مشکل ما را حل کند.

بنابراین هدف خلقت این است که ما فقط عبادت کنیم، یعنی اطاعت. چون بخش پایانی سوره ذاریات یک قضیه نیست که بشر برای عبادت خلق شد، دو تا قضیه است؛ یکی موجبه، دیگری سالبه. نفرمود: خلقت الج نّ و النس ل یعبدون، فرمود : و ما خلقت الجنّ و النس لا لیعبدون؛ یعنی برای غیر عبادت خلق نشد. بنابراین اگر کسی کارهای عادی انجام بدهد که حرام نیست، ولی اثر دینی ندارد؛ لهو و لعب است، معصیت نیست؛او در این 10 ساعت یا 20 ساعت در راستای خلقت حرکت نکرده است.او، هم باید قضیه موجبه را حفظ بکند، هم قضیه سالبه را تا جمیع شئونش بشود نّ صلات ی و نسک ی و محیای و ممات ی ل لّه ربّ العالمین.

چنین انسانی خلیفه کامل است؛ و در عصر کنونی وجود مبارک ولی عصر، یعنی مهدی شخصی موجود موعود از یک سو، قائم غائب (علیه آلاف التحیّه والثناء) از سوی دیگر است که جمعیّت را می برد به سمتی که به مصداق: و ما خلقت الج نّ و النس لا ل یعبدون عمل می کنند و همه کارها می شود عبادی. تولید می شود عبادی، مصرف می شود عبادی، هنر می شود عبادی، ادبیات می شود عبادی … ؛ هم حسن فعلی دارد، هم حسن فاعلی. هم کار خوب می کند، هم برای رضای خدا می کند.

اگر کسی آدم خوبی باشد، ولی کارش بازی باشد؛ معصیت نکرده، مؤمن هست؛اما چون یک رکن را از دست داده، به هدف نمی رسد. یا کارش کار خوبی است، به نفع جامعه است، ولی او موحد نیست؛ چون فاقد حسن فاعلی است، یک گوشه را از دست داده است. ما به سمتی در سایه آن حضرت حرکت می کنیم که هم حسن فاعلی داشته باشیم، هم حسن فعلی تا بشود جمیع شئون ما للّه، آنوقت بشر به این وضع می رسد؛ آنگاه می شود لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشر کون (7).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سبأ / 10

(2) کلیات شمس / غزل 2130

(3) الأمالی ل لطوسی / 341

(4) قمر / 55

(5) الکافی / 1 / 472

(6) هود / 86

(7) توبه / 33

* سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در دیدار با جمع کثیری از طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم قم به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر (عج) قم ؛ دفتر مقام معظّم رهبری ـ 1381


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( جمعه 91/4/16 :: ساعت 11:9 صبح )

»» قیام امام مهدی (عج) از زبان موسی، زردشت، عیسی و محمد (صلوات الله

قیام امام مهدی (عج) از زبان موسی، زردشت، عیسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)
مهدی توسلیان، 14 تیر 91(سایت الف با اندکی تلخیص)
از سپیده دم تاریخ مالامال از ویرانگری و قهر و خشونت بشری ، همواره اندیشه ای امیدبخش و تحرک آفرین در قالب اعتقاد به ظهور یک  "منجی موعود"  و غلبه نهایی عدل و داد بر بیداد و ستم و استقرار صلح و نیکبختی و آبادانی بر گستره زمین در صدر باورهای دینی و ملی اقوام و ملل گوناگون جلوه گر بوده و غالبا الهام بخش بسیاری از جنبش های عدالت خواهانه مردمی علیه نظامهای اهریمنی حاکم بر جوامع بشری بوده است. تجلی این "منجی  موعود " را می توان در " ماشیح"  یهودیان ، "سوشیانت" " زردشتیان ، " عیسی"  مسیحیان و " مهدی (عج)" مسلمانان مشاهده کرد. با توجه به ریشه دار بودن این باور کهن در قلب و اندیشه اقوام بشری ، تاریخ کرارا شاهد خیزش های خونبار و عقیمی از سوی برخی تشنگان جاه و قدرت – با دعوی مهدویت – بوده است .از دیگر سو سلاطین ستمگر نیز بدلیل احساس خطر دائم از سوی معتقدان به این اصل الهی ، همواره کوشیده اند تا با تراشیدن خلق الساعه " منجیان دروغین " ، این جریان توفنده عدالت خواهی را برای همیشه متوقف و غائله  " انتظار " را ختم نمایند و از این طریق با القاء بی ثمر بودن هر گونه قیامی علیه خودکامگان ، ستمدیگان را به بخت سیاه و اقبال بد خود راضی کنند. در این میان نیز برخی از سر جهل ، شخصیت های محبوب خود را " منجی موعود" پنداشته  و در دفاع از آنان حتی تا پای مرگ پیش رفته اند.و اما ذکر چند نمونه از هر گروه

1 :
 -1فرقه" کیسانیه" ،" محمد حنفیه" را  مهدی موعود میدانند .
 -2فرقه " باقریه " ، به مهدویت " امام محمد باقر (ع) " اعتقاد دارند .
 -3فرقه " ناووسیه" معتقدند که" امام صادق (ع)" همان مهدی موعود است.     
 -4فرقه " اسماعیلیه " به مهدویت " حضرت اسماعیل " فرزند امام صادق (ع) معتقدند.
 -5فرقه " واقفیه " بر این باورند که" امام موسی بن جعفر (ع)" امام  غایب است.
 -6برخی " ابوالعباس سفاح " اولین خلیفه عباسی  را مهدی موعود می پنداشتند. 
 -7عده ای معتقد بودند که " ابومسلم خراسانی" امام آخرالزمان است.
 -8برخی به مهدویت " ابن مقنع " شعبده باز خراسانی باور داشتند.
 -9فرقه " راوندیه" مدعی بودند که " منصور " خلیفه عباسی همان مهدی موعود است.
 -10" درویش رضا " (قرن 11 هجری قمری) در قزوین ، " مهدی مصری " (قرن 13 هجری قمری) در مصر و " مهدی سودانی " (قرن 14هجری قمری) در سودان ادعای مهدویت کردند.
 -11"غلام احمد قادیانی" (قرن 13 هجری قمری) در شبه قاره هند خود را مهدی موعود و مظهر رجعت حضرت مسیح (ع) معرفی کرد. بزرگترین خدمت او به استعمار آن بود که از یک سو دو اصل مهم اسلام یعنی " جهاد " و " امر به معروف و نهی از منکر " را باطل کرده و از دیگر سو اطاعت از حاکم را – که در آن روز از عوامل سرسپرده انگلیس بود – واجب کرد! 
 -12" سید علی محمد شیرازی "  معروف به " باب " (قرن 13 هجری قمری) در ایران ابتدا مدعی نایب امام زمان گردید و چندی بعد ادعای مهدویت نمود.
 -13" میرزا حسینعلی نوری  " ملقب به " بهاء " پس از کنار زدن رقیب خود،یعنی برادرش " صبح ازل " ، نخست خود را جانشین باب  معرفی نموده و پس از مدتی ادعای مهدویت کرد و بدنبال آن مقاماتی همچون نبوت عامه و خاصه را به خود منسوب داشته و بالاخره مدعی  "الوهیت " شد!

لازم به ذکر است دو متمهدی اخیر یعنی "باب" و" بهاء" و جانشینان بعدی وی بشدت از سوی دول روس و یا انگلیس مورد حمایت بودند. از ویژگی های برجسته جریان بهائیت میتوان به ابطال حکم وجوب حجاب برای زنان مسلمان ،لزوم جدایی دین از سیاست و پرهیز از جهاد علیه بیگانگان اشاره کرد. در میان چنین آشفته بازار ظهور مدعیان دروغین مهدویت ، دستان مرموز و پنهانی نیز با بهره جستن از فتاوای علمای فاسد درباری و یا ساده اندیش و کم دانش ، در برابر " انتظار سازنده و مجاهد پرور" مبادرت به طرح " انتظار ویرانگر و ذلت بار " نمودند. شهید مطهری در نقد این جریان انحرافی مینویسد :
" انتظار فرج دو گونه است : انتظاری که سازنده است ، تحرک بخش است ، تعهد آور است ، عبادت ، بلکه با فضیلت ترین عبادت است و انتظاری که ویرانگر است ، بازدارنده است ، فلج کننده است...

در انتظار ویرانگر ، انقلاب مهدی صرفا دارای ماهیت انفجاری است، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیض ها و اختناق ها و حق کشی ها و تباهی ها ناشی میشود که نوعی سامان یافتن و معلول پریشان شدن است. آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد ، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد ، باطل ، یکه تاز میدان گردد ، جز نیروی باطل، نیرویی حکومت نکند ، فرد صالحی در جهان یافت نشود ، این انفجار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت – نه اهل حقیقت ، زیرا حقیقت طرفداری ندارد – از آستین بیرون می آید . علیهذا هر اصلاحی محکوم است ، زیرا هر اصلاحی یک نقطه روشن است . تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست ، دست غیب ظاهر نمی شود ، برعکس ، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشی و هر پلیدی یی به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند رواست ، زیرا " الغایات تبررالمبادی " ، هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع میکنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است!!!

اینجاست که" گناه " هم فال است و هم تماشا ، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی . اینجاست که این شعر مصداق واقعی خود را می یابد :
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد/ طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت مینگرند ، زیرا آنان را از تاخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) می شمارند...

ولی انتظار سازنده ، حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منجر می شود...پس سخن در این است که گروه " سعداء " و گروه " اشقیاء " هر کدام به نهایت کار خود برسند ، سخن در آن نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتهی درجه شقاوت برسند . در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام ، به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی شوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد ، زمینه هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود می رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است ، بلکه فرضا اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزنده ترین  اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهدا...
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد ، آنچه به نام" قیام یمانی " قبل از ظهور بیان شده است نمونه ای از این سلسله قیام هاست . این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد. در برخی روایات اسلامی سخن از " دولتی است از اهل حق " که تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا میکند2."
 
در باب مهدویت کتابها و رسالات بسیاری بدست پیروان ادیان آسمانی به نگارش در آمده و هر قومی بر مبنای اعتقادات خود مدعی است که "منجی آخرالزمان" همانیست که در کتب دینی آنان ، به وی اشاره شده است . ما گرچه با استناد به هزار و یک دلیل معتقدیم منجی موعود همه امم تاریخ کسی جز حضرت حجت (عج) نیست لیکن بر آنیم با پرهیز از ورود به هر گونه بحث و جدل کلامی و طرح برخی اختلافات موجود میان منابع مکتوب ادیان آسمانی ، گوشه هایی از یک رویداد قریب الوقوع عظیم الهی را از زوایای گوناگون به تصویر در آوریم . پیش از ورود به اصل موضوع ذکر این نکته را لازم می دانیم که نقل مطلب از متون دیگر ادیان به مفهوم تصدیق همه آنها نیست . چه ، به گواه تاریخ ، همانگونه که دشمنان اسلام همواره کوشیده اند با جعل و نشر احادیث و اخبار دروغین از تابندگی و عظمت احکام و معارف الهی بکاهند و آب را از سرچشمه گل آلود کنند ، کاتبان سه دین آسمانی زردشت ، یهود و مسیحیت نیز تا توانستند با حذف و اضافاتی بر آئین خود بسیاری از اصول ناب دینی را در دل خروارها خرافه های عقل آزار پنهان ساختند.

بفرموده قرآن کریم :
 ...و یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به...
...(بنی اسرائیل) کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند ، و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی سپردند... 3
 
به شهادت تاریخ - بجز قرآن کریم – که در دید مستقیم نبی مکرم اسلام (ص) به نگارش در آمده و تحت مراقبت شدید اوصیاء بر حقش ائمه معصومین (ع) از گزند هر گونه تحریفی در امان مانده است ، سه کتاب مقدس "اوستا" ، "تورات" و "انجیل" بدلیل آنکه بعد از وفات انبیاء عظام به کتابت در آمده و در طول تاریخ بارها به خاطر حملات وحشیانه دشمنان ، بخش های مهمی از این کتب کاملا از میان رفته و قرنها بعد مجددا به رشته تحریر در آمده اند ، بسیاری از مضامین نورانی مندرج در آنها ، دستخوش تحریفات بسیاری قرار گفته است. هرچند باید اعتراف کرد در لابلای همین اقوال و آراء ناهمگون ، اصل کلی ظهور یک "مصلح موعود" در فرجام گیتی به عنوان حقیقتی خدشه ناپذیر در حافظه تاریخ ، بدور از هر آسیبی بر جای مانده و همچون آتشی شعله ور از انجماد فطرت بشری ممانعت به عمل آورده است.

پرداختن به چند و چون تولد ، نسب و خاستگاه " منجی موعود" و این که به راستی نام حضرتش چیست و تعلق به کدامین دین دارد گرچه در جای خود امری ضروری است ، لیکن جهان مصیبت زده و علیل امروزین به حقیقتی فراتر از مناقشاتی از این دست نیازمند است. همان حقیقتی که هم اینک همه مشتاق و تشنه آمدن" اویند". تا " او" نیاید نه آتش انتظار دین باوران فرو خواهد نشست و نه " آرمان شهر" افلاطون سر لز زمین سبز خواهد کرد و نه "جامعه بی طبقه " ملحدان دو آتشه از بطن وهم و خیال، قدم به عرصه وجود خواهد نهاد و نه "نظم نوین جهانی" لیبرال دموکراسی غرب ، شکل خواهد گرفت! 

شگفت آنکه امروز، نوای" اَینَ بَقیَّة الله "را از زبان متفکران لامذهب غرب نیز می توان بروشنی شنید.اجازه دهید  فرازی از دعای فرج (!) جناب "راسل" ، فیلسوف ماتریالیست انگلیس را با هم مرور کنیم:
" دنیای ما امروز با بزرگترین بحرانهای تاریخ روبروست و یک چنین بحرانی از زمان حضرت نوح تا کنون سابقه نداشته است. در طی این بحران ، بشریت می خواهد خود را بدست خویش نابود کند .اینک موقع «قیام مصلح بزرگ»  که اوضاع آشفته جهان را با نیروی الهی سر و سامان دهد و دنیا را از این ورطه هولناک نجات بخشد فرا رسیده است4."
تمدن غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا  با احساس خطر جدی از همین ناحیه است که امروزه میکوشد با تولید انبوه آثار سینمایی با موضوع «منجی گرایی» در قالب کارتون ، فیلم و سریالهای جذاب ، این « غریزه انتظار» ملتها را- از کودک و نوجوان گرفته تا افراد کهنسال - مدیریت کرده و در نهایت  «آمریکا» را همان منجی موعود آخرالزمان معرفی نماید !
 
جامعه شناسان عصر حاضر بنا بر اصل" فوتوریسم " یا همان اصالت   "آینده و آینده گرایی " بر این عقیده اند که همه فرهنگ ها برخوردار از دو شاخص مشترکند . زنده یاد شریعتی در این زمینه می نویسد :
" یکی اینکه هر تمدنی و فرهنگی – حتی جوامع عقب مانده و ابتدایی – بنا به گفته قصه ها و اساطیر خود ، در دورترین گذشته خویش دارای «عصر طلایی »بوده که در آن عصر ، عدالت و آرامش و صلح و عشق وجود داشته و سپس از میان رفته و دوره فساد و تیرگی و ظلم بوجود آمده است . دیگر اینکه معتقد به یک انقلاب بزرگ و نجات بخش در آینده و باز گشت به« عصر طلایی » ، عصر پیروزی عدالت و برابری و قسط می باشد5."

وی در تحلیل خود می نویسد «انتظار» بر دو رکن عمده استوار است الف:اصل فکری  ب: اصل فطری . به این معنی که اساسا انسان، موجودی منتظر بوده و هر که «انسان تر» باشد «منتظرتر» است.  حاصل سخن اینکه ، دین ، تاریخ و علم متفقند که " سرور و سالار " عادلی خواهد آمد و شوربختی انسان برای همیشه از زمین دامن بر خواهد چید(بعون الله).

باور به " منجی موعود " نه تنها در ادیان آسمانی بلکه در آئین های زمینی نیز چون مشعلی فروزان ، از اعماق تاریک تاریخ تا زمان حاضر هماره بر آسمان دل های بی قرار و پریشان ، نور نشاط افشانده و بر حقانیت نیاز تمدن بشری به" مصلحی جهان دار و دادگر" گواهی داده است.اینک پیش از پرداختن به "منجی موعود" در ادیان آسمانی ، نظری گذرا بر مصلحان موعود فرقه های مختلف در جهان می افکنیم  :
-1”گروهی از ایرانیان باستان بر این باور بودند که " گرشاسب " قهرمان تاریخی آنان ، زنده است و در کابل زندگی می کند تا روزی که به پا خیزد و جهان را اصلاح کند.
-2برخی از ایرانیان می پنداشتند که " کی خسرو " پس از استوار ساختن شالوده فرمانروایی ، تاج شاهی را به فرزند خود داده ، به کوهستان رفته و در آنجا آرمیده است تا روزی که ظاهر شود و اهریمنان را از گیتی براند.
-3نژاد " اسلاو " بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر بر خیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد و آنها را بر دنیا مسلط سازد.
-4اهالی " صربستان " انتظار ظهور " مارکو کرالیویچ " را داشتند.
-5" برهمائیان" از دیرباز بر این عقیده بودند که در آخرالزمان "ویشنو"  ظهور کرده و بر اسب سفیدی سوار شود و با شمشیر آتشین ، مخالفین را بکشد و تمام دنیا بر کیش برهمن گردن نهد.
-6ساکنان "جزایر انگلستان" از چندین قرن پیش منتظرند که " آرتور " روزی از جزیره " آوالون " ظهور نماید و نژاد " ساکسون " را بر دنیا غالب گرداند.
-7" سلت ها " مدعی اند که پس از بروز آشوب هایی دراقصی نقاط جهان ، " بوریان بورویهم " قیام کرده و دنیا را تصرف خواهد کرد.
-8اقوام " اسکاندیناوی " معتقدند که مردم ، گرفتار بلا گردیده و دراثر  جنگهای جهانی افراد بسیاری نابود خواهند شد و در پایان " اودین " ظهور کرده و با نیروی الهی بر همه چیز مسلط خواهد شد.
-9"یونانیان" بر این باورند که در پایان ، " کالویبرک " ظهور کرده و جهان را نجات خواهد داد.
-10اقوام " اروپای مرکزی" همچنان در انتظار ظهور " بوخص" هستند.
-11    "چینی ها" معتقدند که " کریشنا " در آخرالزمان ظهور کرده و جهان را سامان خواهد بخشید.
-12  اقوام " امریکای مرکزی" بر این باورند که پس از بروز حوادثی  در جهان ، " کوتزلکوتل" قیام کرده و بر عالم مسلط خواهد شد6.”
 
بی تردید سر منشاء اعتقاد به "منجی موعود" در میان ملل جهان ، کانون پر فیض" وحی الهی " بوده ولی به مرور ایام در طول تاریخ ، هر قوم و قبیله ای به مقتضای شرایط اقلیم و فرهنگ خود ، از یک حقیقت واحد تفاسیر مختلف نموده و نام های گوناگون بر وجود مقدس حضرت حجت(عج) نهاده است.اکنون با این مقدمه ، موضوع اعتقاد به مهدویت را با استناد به کتب مقدس چهار دین آسمانی پی می گیریم :
 
منجی موعود در آئین زردشت
بر اساس متون دین زردشت ، طول عمر جهان دوازده هزار سال بوده و به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود 7 :

-1 سه هزاره اول(دوره مینوی یا روحانی)
در این دوره از آفرینش، اهورامزدا اجزاء عالم را به هیئتی روحانی و غیر مادی می آفریند و در پایان دوره ، اهریمن را که  قصد تجاوز به قلمرو روحانی را دارد باز پس رانده و او را تا مدت سه هزار سال بی هوش می کند.
 
-2 سه هزاره دوم(دوره گیتی یا مادی)
در این دوره ، اهورامزدا بر اساس صور روحانی سه هزاره اول ، آفرینش مادی به دور از هر گونه پلیدی را نقش می زند و نخست آسمان ، دوم آب ، سوم زمین ، چهارم گیاه ، پنجم گوسفند ، ششم مردم و آتش را می آفریند و در پایان این دوره مجددا اهریمن به هوش آمده و قلمرو مادی را مورد تجاوز قرار می دهد.
 
 -3سه هزاره سوم(دوره آلایش یا آمیزش ظلمت و نور)
در این دوره ، جهان مادی پاک و بی آلایش اهورایی به تازش خصمانه اهریمن دستخوش مرگ و کینه و ناپاکی  گشته و بدست او جانوران موذی در هر سوی عالم پراکنده می گردند.
 
4- سه هزاره چهارم( دوره ظهور نجات بخشان ایزدی و پالایش گیتی از بیداد و رنج و ناپاکی)
" اهورامزدا" در آغاز چهارمین دوره آفرینش با بر انگیختن و گسیل زردشت پیامبر به سوی مردمان بر آن میشود تا هر گونه ستیز و کینه و ناپاکی را از دامان بشریت بزداید و نوید حیاتی طیب و پاک را سر دهد. پس از زردشت در آغاز یازدهمین و دوازدهمین هزاره ، دو تن از منجیان که از نسل اویند بنامهای " اوشیدر " و " اوشیدرماه " ظهور کرده و چهره آلوده جهان مادی را از پلیدی خواهند شست و در پایان دوازدهمین هزاره ، سومین پسر زردشت یعنی " سوشیانت " پدیدار گشته و مردگان را بر خواهد انگیخت و درخت بیداد و ستم را مقتدرانه از بن بر خواهد کند و برای همیشه ناپاکی و تباهی از سیمای گیتی اهورایی خواهد سترد.
 
در اوستا آمده است :
" او را از این جهت سوشیانت خوانند که به کلیه جهان مادی سود و منفعت خواهد رساند8."
بر اساس تعالیم اوستا ، زردشتیان بر این باورند که " مصلح آخرالزمان" از کیانسه (دریاچه هامون) پا به عرصه گیتی نهاده و جهان را خواهد آراست 9.

در کتب زردشتیان آمده است :
" پیش از ظهور " منجی موعود " در جهان آکنده از تباهی و پریشانی  ، دیو آز و حرص بر مردمان چیره شده و هر کس در پی اندوختن مال و ثروت ، روزگار سپری کند . نیاز و تنگدستی گریبانگیر مردم شده و نیک ورزی و خیر اندیشی جای خود را به مکر و حیله و ستم دهد.قساوت و خشونت ، قلب ها  را چون سنگ و آهن سخت کرده و راستی و جوانمردی از میان بر خیزد. بنیاد خانواده ها فرو ریخته و فحشاء افزونی گیرد. فساد چنان دامن گسترد که زندگی بر آزادمردان سخت و دشوار شود. مرگ نا بهنگام  افزونی گرفته و پیری زودرس مردم را آزار دهد. گمنامان به ارزش و اعتبار رسند و ارزشمندان و بزرگان گمنام شوند. مردم به وظایف خود آشنا نباشند.آب چشمه ها بخشکد و خوراک کم شود.دیگر کسی حق نان و نمک را پاس ندارد. مردم ، شب با یکدیگر بر سر یک سفره نان خورند و دوست باشند ولی فردای آن علیه یکدیگر سخن گویند و در خون هم بکوشند. نه زن در اندیشه شوهر است و نه شوهر در اندیشه زن و فرزند. فرزند ، پدر و مادر را دشنام دهد و آنان را بزند. زمین لرزه فراوان شود و باران نابهنگام بسیار بارد.آبها طغیان کنند و سرزمین ها ویران شوند. روحانیان که نگه دارنده دینند ، خود گنه کارترین مردمند. آنان هماره در حق هم بدگویی کنند و چون آنچه گویند عمل نکنند مردم از آنان بیزار شوند.بی دینان توانمند شوند و دینداران ناتوان. بی رونقی دین بدان جای رسد که از هزار تن بیش از یک تن به کارهای دینی گرایش نکند. در چنین زمانه ای از دختری " گواگ پد " نام ، " منجی موعود" به نام " سوشیانت " متولد شود. او خورشید پیکری است با شش چشم که هر سوی را می پاید و چاره درد ناشی از تباهی اهریمن را می یابد .

چون به سی سالگی رسد به دیدار اهورامزدا و فرشتگان رفته و در این زمان ، خورشید سی شبان روز در میان آسمان بایستد. در طول پنجاه و هفت سال سلطنت خویش به همراه یارانش در پهنه هفت کشور ، قانون ایزدی گسترده و دیو دروغ را نابود سازد.هر یک از آنان در کشور خویش از نیات هم ، آگاهی یابند و هر یک هرچه کند همگان ببینند . با نابودی دیو دروغ ، بیماری و پیری و درد و مرگ و بدی و ستم و کفر از میان بر خیزد و گیاهان هماره پر طراوت و خرم باشند و همه آفرینش به شادی در آید .پس " سوشیانت " ، برای پاداش و کیفر موءمنان و کافران به همراه یارانش دعا کند و به مردگان گوید که بر خیزید . همه درگذشتگان برخیزند . بدکاران به دوزخ روند و پرهیزگاران به نسبت با نیک سرشتی از نور ایزدی بهره مند شوند . آنگاه " سوشیانت " و یارانش با نیایش های پی در پی ، زمین را تا جایگاه اهورامزدا و فرشتگان بالا کشند . پس اهورامزدا آفرینش را کامل کند10."
 
منجی موعود در تورات
 تورات ، کتاب مقدس یهودیان در بخشی از مندرجات خود صراحتا علت عدم نزول رحمت الهی بر آدمیان را غوطه وری آنان در منجلاب فساد وگناه دانسته وشرط تحقق عدالت خداوند را گرایش انسانها به انصاف و رعایت اصول انسانی معرفی می کند:  
 
 -1هان دست خداوند کوته نیست تا نرهاند و گوش او سنگین نیست تا نشنود .
 -2لیکن خطاهای شما در میان شما و خدای شما حایل شده و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود . 
 -3زیرا که دستهای شما به خون و انگشتهای شما به شرارت آلوده است . لب های شما بدروغ تکلم می نماید و زبان های شما به شرارت سخن می گوید . 
-4 احدی به عدالت دعوت نمی کند وهیچ کس براستی داوری نمی نماید. 
-5 به بطالت توکل دارند و بدروغ تکلم می نمایند ، به ظلم حامله شده شرارت را می زایند . 
-6 پاهای ایشان برای بدی دوان و به جهت ریختن خون بیگناهان شتابان است .افکار ایشان افکار شرارت است و در راه های ایشان ویرانی و خرابی است . 
-7طریق سلامتی را نمی دانند و در راههای ایشان انصاف نیست ...
-8بنابراین انصاف از ما دور شده است و عدالت به ما نمی رسد ، انتظار نور می کشیم و اینک ظلمت است و منتظر روشنایی هستیم اما در تاریکی غلیظ راه می پیمائی11 ."
 
در بخشی دیگر از تورات ، خداوند قریب الوقوع بودن تحقق عدالت خویش را بشارت داده و موءمنان را به اجرای عدالت فرا می خواند:
 
-1 و خداوند چنین می گوید انصاف را نگاه داشته ، عدالت را جاری نمائید زیرا که آمدن نجات من و منکشف شدن عدالت من نزدیک  است12 .
 
تورات به دنبال وعده تحقق الهی ، صالحان و حلیمان را وارثان حقیقی زمین معرفی کرده و آنان را به انقطاع نسل شروران مژده می دهد :
 
" -11 اما حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند شد.
20- زیرا شریران هلاک می شوند . بلی مثل دود فانی خواهند شد.    
28-.....واما نسل شریرمنقطع خواهد شد.     
29- صالحان وارث زمین خواهند بود13."
 
البته تحقق این وعده به دست "منجی موعود" ، صورت خواهد پذیرفت :
 
" -1برخیز و درخشان شو زیرا نور تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گردیده است.
 -2زیرا اینک تاریکی جهان را و ظلمت غلیظ طوایفرا خواهد پوشانید اما خداوند بر تو طلوع خواهد کرد و جلال وی بر تو ظاهر خواهد شد.
 -3و امتها به سوی نور تو و پادشاهان به سوی درخشندگی طلوع تو خواهند آمد.
 -4چشمان خود را به اطراف خویش بر افراز و ببین که جمیع آنها جمع شده نزد تو می آیند14."
 
به دنبال ظهور  موعود  تورات ، ونابودی اشرار واسثقرار عدالت ، هر گونه تضاد و تخا صمی از میان بر خواهد خواست ونهال صلح وآشتی خواهد بالید:
4- بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد وبه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود وجهان را به عصای دهان خویش زده , شریران را به نفخه لبها خود خواهد کشت .
-5وکمر بند کمرش عدالت خواهد بود وکمر بند میانش امانت .      
6- وگرگ با بره سکونت خواهد داشت وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله وشیر و گوسفند با هم .
7- و طفل کوچک ، آنها را خواهد راند .
8- وگاو با خرس خواهد چرید و بچه های آ نها با هم خواهند خوابید و      شیر مثل گاو کاه خواهد خورد .
9- وطفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد وطفل از شیر باز داشته شده ، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت .
-10ودر تمامی کوه مقدس من ، ضرروفسادی نخواهند کرد زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل آبهایی که دریا را
می پوشاند15.

و آدمیان که روزگارانی بس دراز ، جز بذر قهر و نفرت و جنگ و خشونت هیچ نمی افشاندند سلاح بر زمین نهاده و به آبادانی و سازندگی میل خواهند کرد :
 
"4-...و ایشان شمشیرهای خود را برای گاو آهن و نیزه های خود را برای اره ها خواهند شکست و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهد آموخت16 ."
 
تورات در مضامین فوق ، ضمن پیش گویی صریح ظهور " منجی موعود" انقطاع نسل اشرار ، حاکمیت صالحان بر زمین و محو نهایی هر گونه تخاصمی از میان موجودات ، به نکته ای قابل تامل اشاره دارد و آن ، دعوت خلایق به "رعایت عدل و انصاف" پیش از آمدن "نجات خداوندی" و" تحقق عدالت" در زمین است.
 
 
منجی موعود در انجیل
انجیل مقدس ضمن پیش بینی قیام منجیان دروغین در آخرالزمان ، رواج فساد و گناه و وقوع جنگ های پی در پی  و حوادث ویرانگر طبیعی را از علائم ظهور " منجی موعود" می داند :
 
"3-... و (عیسی) چون به کوه زیتون نشسته بود و شاگردانش در خلوت نزد وی آمده ، گفتند به ما بگو که این امور کی واقع می شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست ؟
4- عیسی در جواب ایشان گفت زنهار کسی شما را گمراه نکند .
-5ازآن رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد.
-6و جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید  ، زنهار مضطرب نشوید زیرا که وقوع این همه لازم است  لیکن انتهاء هنوز نیست . 
-7زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطی و وباها و زلزله ها در جای ها پدید آید.
-8اما همه اینها آغاز  دردهای زایمان است . 
-9آنگاه شما را به مصیبت سپرده ، خواهند کشت و جمیع امت ها به جهت اسم من از شما نفرت کنند .
10- و در آن زمان بسیاری لغزش خورده یکدیگر را تسلیم کنند و از یکدیگر نفرت گیرند. 
11-و بسا انبیاء دروغین ظاهر شده بسیاری را گمراه کنند.
12-و به جهت افزونی گناه ، محبت بسیار سرد خواهد شد.
13-لیکن هر که تا به انتها صبر کند نجات یابد . 
14-و به این بشارت ملکوت ، در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امت ها شهادتی شود آنگاه انتهاء خواهد رسید 17."
 
و به دنبال مصیبت های کوبنده ، شیرازه افلاک از هم خواهد گسست و "منجی موعود" در اوج شکوه و قدرت تجلی خواهد کرد :
 
29- و فورا بعد از مصیبت آن ایام ، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزد و قوت های افلاک متزلزل خواهد شد . 
30- آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید آید و در آن وقت جمیع طوایف زمین ، سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیم می آید.
36- اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس18 ."
 
با توجه به جملات آمده ، انجیل بر خلاف تورات که صرفا علائم ظهور را در قلمرو اجتماع و روابط انسانی به تصویر می کشد علاوه بر طرح موضوع جدید ظهور "منجیان دروغین" تحت نام "عیسی مسیح" ، پا را از عرصه حیات اجتماعی فراتر نهاده و سخن از وقوع بلایای طبیعی و گسیختگی شیرازه هستی ،همچون زوال فروغ مهر و ماه و ریزش ستارگان از آسمان، پیش از تجلی " منجی موعود" یا "پسر انسان" میراند. به عبارت دیگر در آخرالزمان قبل از قیام قائم ، نوعی همداستانی میان حوادث زمینی و آسمانی صورت می پذیرد.
 
منجی موعود در اسلام
 در تاریخ اندیشه مسلمین همواره عقیده به "موعود آخرالزمان" از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و از ارکان عمده این دین بزرگ و ناب آسمانی به شمار رفته است.در مذهب اسلام این باور قدسی از دو منظر قابل بررسی است:
1- آیات قرآن کریم
2- احادیث و روایات منقول از معصومین(ع)
 
موعود از منظر قرآن کریم
قرآن کریم در آیات متعددی غلبه نهایی دین اسلام بر دیگر ادیان و حاکمیت و اقتدار مطلق بندگان صالح خدا را بر زمین چنین پیش بینی می کند :
 
" ما در زبور بعد از ذکر « تورات» نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد19 ."
 
در کتب تفاسیر ، ذیل همین آیه از امام باقر(ع) چنین نقل شده است :
" هم اصحاب المهدی فی آخرالزمان "
یعنی بندگان صالحی را که خداوند در این آیه به عنوان وارثان زمین یاد می کند یاران مهدی (عج) در آخرالزمان هستند .20
 
آیه شریفه فوق دقیقا موءید همان مضامین تورات است که ذکر آن آمد یعنی :
28-....و اما نسل شریر منقطع خواهد شد.
29- و صالحان وارث زمین خواهند بود."
 
مفسران بزرگ قرآن ، آیات ذیل را نیز از مصادیق روشن قیام نهایی امام مهدی(عج) در آخرالزمان می دانند :
" اراده ما بر این  قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم ، و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم21 . "
 
" خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده داده که آنها را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید ، و دین و آئینی را که برای آنها پسندیده است پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می کند آنچنانکه تنها مرا می پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت و کسانی که بعد از آن کافر شوند فاسقند 22."
 
" او کسی است که رسولش را ، با  هدایت و آئین حق فرستاد تا او را بر همه آئین ها  غالب گرداند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند23 ."
 
" و زمین (در آن روز) به نور پروردگار روشن می شود و نامه های اعمال را پیش می نهند و پیامبران و گواهان را حاضر می سازند و در میان آنها به حق داوری می شود و به کسی ستم نخواهد شد24." 
 
"خلقی که در انتظار ظهور« مصلح » به سر می برد ، باید خود « صالح » باشد30."
                                                                 السلام علیک یا بقیة الله


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( جمعه 91/4/16 :: ساعت 11:4 صبح )

»» بیانات حضرت امام خامنه ای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مه

  
بیانات حضرت امام خامنه ای در جمع اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت (1390/04/18 - 14:29)
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
اولاً تشکر میکنم از همه‌ى برادران و خواهران که در بخشهاى مختلف - و همه هم لازم - مشغول کار و تلاش هستید؛ چه بخش مربوط به نماز، چه زکات، چه تفسیر، چه مهدویت و چه بقیه‌ى آنچه که جناب آقاى قرائتى بیان کردند. همه‌ى اینها کارهاى مهمى است، کارهاى لازمى است و حقاً و انصافاً کار در این بخشها یک انفاق حقیقى و صدقه‌ى مقبوله‌ى عنداللَّه تعالى است ان‌شاءاللَّه. از همه متشکریم، ولى بالخصوص از جناب آقاى قرائتى لازم است تشکر کنیم. تشکر که نه؛ چون کار، کار خداست، براى خداست، ان‌شاءاللَّه خداوند باید از ایشان و همکارانشان تشکر کند؛ لکن قدردانى باید بکنیم. من این چند جمله را در جمع شما برادران و خواهران بگویم:
آقاى قرائتى یک نمونه‌ى بسیار خوب و درس‌آموزى است خود ایشان. اولاً کارهائى را که ایشان مباشر آنها شد، دنبال آنها رفت، همه‌اش خلأهائى بود که وجود داشت؛ ایشان خلأها را پر کرده؛ خیلى ارزش دارد. بعضى کارها خوبند، اما تکرارى‌اند. اگر کسى توانست نیازها را، خلأها را پیدا کند، بشناسد و همت بگمارد بر اینکه این خلأها را پر کند، این ارزش مضاعفى دارد. ایشان اینجور عمل کرده است؛ هم در قضیه‌ى نماز - نمازِ با این عظمت، با این اهمیت، رکن دین، مایه‌ى قبول همه‌ى اعمال انسان، این مورد بى‌اعتنائى قرار بگیرد در جامعه، توجه لازم به آن نشود. این، خیلى خلأ بزرگى است - ایشان به این خلأ پرداخت، هم مسئله‌ى زکات، که واقعاً در جامعه‌ى ما مطرح نبود و خود این مطرح نبودن یک نقطه‌ى ضعف بود، یک نقیصه بود، ایشان همت کرد، وارد شد؛ همه جا برو، همه جا بگو، به همه اصرار کن، خسته نشو، تا این به جریان بیفتد. قضیه‌ى تفسیر همین جور است، قضیه‌ى مهدویت و بقیه‌ى قضایائى که حالا ایشان دنبال میکنند؛ این یک نکته است در کار آقاى قرائتى عزیز و محترممان.
نکته‌ى دوم که اهمیت آن از نکته‌ى اول بیشتر هم هست، صفا و خلوص ایشان است. خود این صفا هم موجب شده است که ایشان بتواند کارها را پیش ببرد. خداى متعال با نیتهاى خالص همراه است؛ خلوص نیت تأثیر عجیبى دارد در پیشرفت کارهائى که با این نیت انجام میگیرد. این هم یک نکته است؛ خیلى مهم است.
من اینها را عرض کردم نه براى خاطر اینکه حالا بخواهیم از یکى تجلیل کنیم یا یکى را بزرگ کنیم. اینها که نه مورد احتیاج و انتظار آقاى قرائتى است، نه ما دنبال این چیزها هستیم؛ میخواهیم اینجور کار کردن براى ما - براى همه‌مان، بخصوص ما طلبه‌ها - الگو بشود؛ یعنى اینجور حرکت کنیم؛ نه اینکه حالا همین کارها را بکنیم؛ بلکه به این معنا که بگردیم دنبال خلأها، دنبال آنچه که نیاز به آن هست، اینها را پیدا کنیم. هر کسى ذوقى دارد، استعدادى دارد، توانائى‌هایى دارد، ظرفیتى دارد، از این ظرفیت استفاده بشود براى اینکه کار انجام بگیرد. این یک.
دوم، استمرار و پیگیرى، که من حالا همین جا از خود آقاى قرائتى و همکاران ایشان هم میخواهم که این کارهائى که شروع کردند، مطلقاً اینها را رها نکنند؛ این کارها پیگیرى بشود، دنبالگیرى بشود. اینجور نباشد که یک کارى را شروع کنیم، بمجرد اینکه برکاتى، ثمراتى از آن ظاهر شد، خرسند بشویم، خوشحال بشویم، خدا را هم شکر بکنیم، ولى احساس بى‌نیازى، احساس سیرى به ما دست بدهد؛ نه، باید کار دنبال بشود. امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند به ایشان، به همه‌ى شما برادران، خواهران عزیز کمک کند، طول عمر بدهد، سلامتى بدهد که بتوانید این کارها را دنبال کنید؛ اینها مهم است.
اما مسئله‌ى مهدویت که این روزها به مناسبت نزدیکى نیمه‌ى شعبان و عید بزرگ اسلامى - بلکه بشرى - با طرح این مسئله تناسب دارد، همین قدر باید عرض کنیم که مسئله‌ى مهدویت در شمار چند مسئله‌ى اصلى در چرخه و حلقه‌ى معارف عالیه‌ى دینى است؛ مثل مسئله‌ى نبوت مثلاً، اهمیت مسئله‌ى مهدویت را در این حد باید دانست. چرا؟ چون آن چیزى که مهدویت مبشر آن هست، همان چیزى است که همه‌ى انبیاء، همه‌ى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ایجاد یک جهان توحیدى و ساخته و پرداخته‌ى بر اساس عدالت و با استفاده‌ى از همه‌ى ظرفیتهائى است که خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ یک چنین دورانى است دیگر، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام اللَّه علیه و عجّل اللَّه تعالى فرجه). دوران جامعه‌ى توحیدى است، دوران حاکمیت توحید است، دوران حاکمیت حقیقى معنویت و دین بر سراسر زندگى انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناى کامل و جامع این کلمه است. خب، انبیاء براى این آمدند.
ما مکرر عرض کردیم که همه‌ى حرکتى که بشریت در سایه‌ى تعالیم انبیاء، در طول این قرون متمادیه انجام دادند، حرکت به سمت جاده‌ى اسفالته‌ى عریضى است که در دوران حضرت مهدى (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف) به سمت اهداف والا کشیده شده است که بشر در آن جاده حرکت خواهد کرد. مثل اینکه یک جماعتى از انسانها در کوه و کمر و راه‌هاى دشوار و باتلاق‌زارها و خارستانها با راهنمائى‌هاى کسانى همین طور حرکت دارند میکنند تا خودشان را به آن جاده‌ى اصلى برسانند. وقتى به جاده‌ى اصلى رسیدند، راه باز است؛ صراط مستقیم روشن است؛ حرکت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حرکت میکنند. وقتى به جاده اصلى رسیدند، اینجور نیست که حرکت متوقف بشود؛ نه، تازه حرکت به سمت اهداف والاى الهى شروع میشود؛ چون ظرفیت بشر یک ظرفیت تمام‌نشدنى است. در طول این قرون متمادى، بشر از کج‌راهه‌ها، بیراهه‌ها، راه‌هاى دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاى مجروح شده و زخم‌آلود، در بین این راه‌ها حرکت کرده است تا خودش را به این جاده‌ى اصلى برساند. این جاده‌ى اصلى همان جاده‌ى زمان ظهور است؛ همان دنیاى زمان ظهور است که اصلاً حرکت بشریت به یک معنا از آنجا شروع میشود.
اگر مهدویت نباشد، معنایش این است که همه‌ى تلاش انبیاء، همه‌ى این دعوتها، این بعثتها، این زحمات طاقت‌فرسا، اینها همه‌اش بى‌فایده باشد، بى‌اثر بماند. بنابراین، مسئله‌ى مهدویت یک مسئله‌ى اصلى است؛ جزو اصلى‌ترین معارف الهى است. لذاست که در همه‌ى ادیان الهى هم تقریباً - حالا تا آنجائى که ما اطلاع داریم - یک چیزى که لبّ و معناى حقیقى آن همان مهدویت است، وجود دارد، منتها به شکلهاى تحریف شده، به شکلهاى مبهم، بدون اینکه درست روشن باشد که چه میخواهند بگویند.
مسئله‌ى مهدویت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ یعنى مخصوص شیعه نیست. همه‌ى مذاهب اسلامى غایت جهان را که اقامه‌ى حکومت حق و عدل به وسیله‌ى مهدى (علیه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روایات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پیغمبر اکرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراین، هیچ تردیدى در آن نیست. منتها امتیاز شیعه در این است که مسئله‌ى مهدویت در آن یک مسئله‌ى مبهم نیست؛ یک مسئله‌ى پیچیده‌اى که براى بشر قابل فهم نباشد، نیست؛ یک مسئله‌ى روشن است، مصداق واضحى دارد که این مصداق را میشناسیم، خصوصیاتى از او را میدانیم، پدران او را میشناسیم، خانواده‌ى او را میشناسیم، ولادت او را میشناسیم، جزئیات آن را خبر داریم. در این معرفى هم باز روایات شیعه، تنهائى در صحنه نیستند؛ حتّى روایاتى از غیر طریق شیعه هم وجود دارد که همین معرفى را براى ما روشن میکند و باید کسانى که مال مذاهب دیگر هستند، توجه کنند و دقت کنند تا این حقیقت روشن را دربیابند. بنابراین اهمیت مسئله یک چنین سطحى دارد و ما بیشتر از دیگران اولى‌ هستیم به اینکه به این مسئله بپردازیم؛ کارهاى علمى و دقیق و متقن روى این مسئله انجام بگیرد.
مسئله‌ى انتظار هم که جزء لاینفک مسئله‌ى مهدویت است، از آن کلیدواژه‌هاى اصلى فهم دین و حرکت اساسى و عمومى و اجتماعى امت اسلامى به سمت اهداف والاى اسلام است؛ انتظار؛ انتظار یعنى ترقب، یعنى مترصد یک حقیقتى که قطعى است، بودن؛ این معناى انتظار است. انتظار یعنى این آینده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ یک موجود حىّ و حاضر؛ این خیلى مسئله‌ى مهمى است. اینجور نیست که بگویند کسى متولد خواهد شد، کسى به وجود خواهد آمد؛ نه، کسى است که هست، وجود دارد، حضور دارد، در بین مردم است. در روایت دارد که مردم او را مى‌بینند، همچنانى که او مردم را مى‌بیند، منتها نمیشناسند. در بعضى از روایات تشبیه شده است به حضرت یوسف که برادران او را میدیدند، بین آنها بود، در کنار آنها بود، روى فرش آنها راه میرفت، ولى نمیشناختند. یک چنین حقیقت بارز، واضح و برانگیزاننده‌اى؛ این کمک میکند به معناى انتظار. این انتظار را بشریت نیاز دارد، امت اسلامى به طریق اولى‌ نیاز دارد. این انتظار، تکلیف بر دوش انسان میگذارد. وقتى انسان یقین دارد که یک چنین آینده‌اى هست؛ همچنانى که در آیات قرآن هست: «و لقد کتبنا فى الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلغا لقوم عابدین»(1) - مردمانى که اهل عبودیت خدا هستند، میفهمند - باید خود را آماده کنند، باید منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازى خود هست. بدانیم که یک حادثه‌ى بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچ وقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچ وقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکى اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلى، به آن صورتى، به آن هیئت و خُلقى نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است. این لازمه‌ى انتظار است. وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحید باشد، اخلاص باشد، عبودیت خدا باشد - یک چنین دورانى قرار است باشد - ما که منتظر هستیم، باید خودمان را به این امور نزدیک کنیم، خودمان را با عدل آشنا کنیم، آماده‌ى عدل کنیم، آماده‌ى پذیرش حق کنیم. انتظار یک چنین حالتى را به وجود مى‌آورد.
یکى از خصوصیاتى که در حقیقتِ انتظار گنجانده شده است، این است که انسان به وضع موجود، به اندازه‌ى پیشرفتى که امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبه‌روز این پیشرفت را، این تحقق حقایق و خصال معنوى و الهى را در خود، در جامعه بیشتر کند. اینها لوازم انتظار است.
خب، بحمداللَّه امروز کسانى دارند در مسئله‌ى انتظار کارِ عالمانه میکنند؛ آن طورى که در گزارشهاى جناب آقاى قرائتى بود و قبلاً هم این گزارش را خوانده بودم، حالا هم که ایشان اشاره کردند و گفتند. از کارِ عالمانه و همراه با دقت در مسئله‌ى انتظار و مسئله‌ى دوران ظهور نباید غفلت کرد. و از کارِ عامیانه و جاهلانه بشدت باید پرهیز کرد. از جمله‌ى چیزهائى که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهاى عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکى به سند و مدرک در مسئله‌ى مربوط به امام زمان (عجّل‌اللَّه تعالى فرجه الشّریف) است، که همین زمینه را براى مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهاى غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکى به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کارى مردم را از حالت انتظار حقیقى دور میکند، زمینه را براى مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستى بشدت پرهیز کرد.
در طول تاریخ مدعیانى بودند؛ بعضى از مدعیان هم همین چیزى که حالا اشاره کردند، یک علامتى را بر خودشان یا بر یک کسى تطبیق کردند؛ همه‌ى اینها غلط است. بعضى از این چیزهائى که راجع به علائم ظهور هست، قطعى نیست؛ چیزهائى است که در روایات معتبرِ قابل استناد هم نیامده است؛ روایات ضعیف است، نمیشود به آنها استناد کرد. آن مواردى هم که قابل استناد هست، اینجور نیست که بشود راحت تطبیق کرد. همیشه عده‌اى این شعرهاى شاه نعمت‌اللَّه ولى را - در طول سالهاى متمادى و در موارد زیادى - بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبیق کردند، که بنده دیدم. گفتند بله، اینى که گفته من فلان کس را، فلان جور مى‌بینم، این فلان کس است؛ یک شخصى را گفته‌اند. باز در یک زمان، صد سال بعد مثلاً، یک کس دیگرى را پیدا کردند و به او تطبیق کردند! اینها غلط است، اینها کارهاى منحرف‌کننده است، کارهاى غلطانداز است. وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقیقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسیله‌ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از کارِ عوامانه، از تسلیم شدن در مقابل شایعات عامیانه بایستى بشدت پرهیز کرد. کارِ عالمانه، قوى، متکى به مدرک و سند، که البته کار اهل فنِ این کار است، این هم کار هر کسى نیست، باید اهل فن باشد، اهل حدیث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفکر فلسفى باشد؛ بداند، حقایقى را بشناسد، آن وقت میتواند در این زمینه وارد میدان شود و کار تحقیقاتى انجام دهد. این بخش از کار را هرچه ممکن است، بیشتر باید جدى گرفت تا راه ان‌شاءاللَّه براى مردم باز شود؛ هرچه دلها با مقوله‌ى مهدویت آشنا شود و انس پیدا کند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى که در دوران غیبت هستیم، محسوستر شود و بیشتر حس کنیم و رابطه بیشتر داشته باشیم، این براى دنیاى ما و براى پیشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.
این توسلاتى که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضى از اینها اسانید خوبى هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معناى این نیست که حالا کسى ادعا کند که من خدمت حضرت میرسم یا صداى ایشان را میشنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته میشود، ادعاهائى است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمیگوید، تصور میکند، تخیل میکند. ما کسانى را دیدیم. آدمهاى دروغگوئى نبودند، اما خیال میکردند، تخیل میکردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت براى این و آن نقل میکردند! نبایستى تسلیم اینها شد. راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است که امام آن را از ما میشنود، ان‌شاءاللَّه میپذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پیامِ پیام‌دهندگان را به آن بزرگوار میرساند. این توسلات و این انس معنوى بسیار خوب و لازم است.
امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال ظهور آن حضرت را هرچه نزدیکتر کند، ما را جزو یاران آن بزرگوار، هم در غیبتش، هم در حضورش قرار بدهد و ان‌شاءاللَّه ما را جزو مجاهدانِ در کنار آن بزرگوار و شهیدشدگان در رکاب آن بزرگوار قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) انبیا: 105 و 106


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( چهارشنبه 90/6/30 :: ساعت 11:27 عصر )

»» چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی

     چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی * چه بغضها که در گلو رسوب شد، نیامدی
  خلیل آتشین سخن، تبر بدوش بت شکن * خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که دلشکسته و خسته ایم نه * ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام * دوباره صبح، ظهر، غروب شد، نیامدی
الهم کن لولیک الفرج



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( پنج شنبه 89/11/28 :: ساعت 10:26 عصر )

»» شعر



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( پنج شنبه 89/5/7 :: ساعت 5:45 صبح )

   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)
قیام امام مهدی (عج) از زبان موسی، زردشت، عیسی و محمد (صلوات الله
بیانات حضرت امام خامنه ای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مه
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
شعر
پاسخ قرآن به پرسشهایی درباره مهدویت
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 24004
» درباره من «

انتظار

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
بهار 89

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» موسیقی وبلاگ «
 class=
» طراح قالب «