سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قدرت حاکمان پاسبانان خداست در زمین او . [نهج البلاغه] 
»» چشم انتظار

چشم انتظار

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله» در آستانه آدینه ای دیگر که با سوگ شهادت مادر بزرگوارت، برترین بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا(س) همزمان است با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.

باید و نیست !
دامن سبز قبایش به کفم باید و نیست
پیش پایش گل اشک شعفم باید و نیست
هر شب از ذکر دل انگیز و خوشش تا دم صبح
سینه ای همنفس چنگ و دفم باید و نیست
من که با فطرت مشتاق اویس آمده ام
عشقبازی و سلوک سلفم باید و نیست
هر شب و روز بسان سحر سبز ظهور
مژده وصلتش از هر طرفم باید و نیست
قیمت وصل گران باشد و از گوهر اشک
دیده و دامن همچون صدفم باید و نیست
عاشقان رخ خوبش به تمنا رفتند
جا در این قافله در صدر صفم باید و نیست
در بیابان بلاخیز و خطر جوش طلب
گوش دل بر جرس لاتخفم باید و نیست
هر دم از شوق شهادت به رکابش شوقی
چون شهیدان بیابان طفم باید و نیست
ذکریا اخلاقی

مهره آخر
چند مهره بیشتر نمانده
تا دور چندم تسبیح
زیر انگشت های مادر
از نام تو سنگین
می افتد
در خیسی چشمهام
که خیره مانده به ماه
پشت پنجره شب
صدایت می کند:
کی می رسی؟
که مهره آخر، همیشه در
افتادنش به نام تو،
تعجیل می کند
اما هنوز...
¤¤¤
تا دور بعدی تسبیح
ماه
از چشم شب می افتد و چشمان من،
هنوز...
نگار سادات حسینی

پرواز خاطره
بیا که دیده ام از انتظار لبریز است
کویر سینه تفتیده ام عطش خیز است
شکوه رویش سکرآور بهارانی
که بی طراوت رویت بهار، پاییز است
به باغ عاطفه عطر نگاه تو جاری است
مشام جان ز شمیم تو عطرآمیز است
همیشه خاطر ما آشیان یاد تو باد
که در هوای تو پرواز خاطرانگیز است
بخوان که نغمه تو معجز مسیحائی ست
نوای گرم تو شورآور و شکر بیز است
دلم ز حلقه مویت رها نمی گردد
که گیسوان بلند بتان دلاویز است
زکوچه سار دیار دلم عبور نکرد
به غیر دوست که این کوچه کوی پرهیز است
بیا و بر دل آلوده ام نگاهی کن
که پیش عفو تو کوه گناه ناچیز است
عباس براتی پور



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسین مهدوی ( جمعه 89/2/10 :: ساعت 10:52 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)
قیام امام مهدی (عج) از زبان موسی، زردشت، عیسی و محمد (صلوات الله
بیانات حضرت امام خامنه ای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مه
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
شعر
پاسخ قرآن به پرسشهایی درباره مهدویت
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 23939
» درباره من «

انتظار

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
بهار 89

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» موسیقی وبلاگ «
 class=
» طراح قالب «